عشق اسمانی
آسمان می شکفد، اشک چو باران لبریز
عید نوروز برای من و تو چون پاییز
باز عشق آمده و مرد جنون می خواهد
باده و آورده و پیمانه ی خون می خواهد
سینه چاکان همه جمعند در این بزم عظیم
کربلا هم شده تکرار در این رزم عظیم
شیعه به کینه ی این قافله عادت دارد
کودک شیر خورش شوق شهادت دارد
از حجاز آمده بحرین که از ریشه زند
نسل از بیخ کَنَد، تیشه بر این ریشه زند
وای از دست یزیدان زمان وافریاد
که علم از سر دستان علمدار افتاد
دست خونین تو با سینه ی من یکرنگ است
ای برادر همه ی جان و تنم دلتنگ است
راه پرواز به سمت ملکوت است این راه
هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله
نوشته شده در چهارشنبه 90/1/31ساعت
3:43 عصر توسط یاسی نظرات ( ) | |
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |