سفارش تبلیغ
صبا ویژن






عشق اسمانی

*دوستی ما با نگاهی آغاز شد، با لبخندی اوج گرفت و با اشکی خاتمه یافت.


*من آن غریبه دیروز، آشنای امروز و فراموش شده ی فردایم. در آشنایی امروز می نویسم تا در فراموشی فردا به یادم باشی.


*دیشب تو فکرت بودم که یه قطره اشک از چشمام جاری شد. از اشک پرسیدم:"چرا اومدی؟" گفت:"آخه تو چشمات کسی هست که دیگه اونجا جای من نیست."


*عاشقانه دوستت خواهم داشت بی آنکه بخواهم دوستم داشته باشی و عاشقانه در غم تو خواهم مرد بی آنکه بخواهم در مرگم اشکی بریزی.


*روزی با چوب کبریت آدمکی ساختم تا تنهایی ام را با او قسمت کنم و امروز اتاقم پر شده است از آدمک های چوبی ولی من هنوز تنهایم.


*آخرین شعر مرا قاب کن و پشت نگاهت بگذار تا که تنهایت از دیدن آن جا بخورد و بداند که دل من با توست در همین یک قدمی.


*گر همین است خطایم که تو را دارم دوست                                   بعد از این بیشتر از پیش خطا خواهم کرد



نوشته شده در چهارشنبه 90/1/31ساعت 3:45 عصر توسط یاسی نظرات ( ) | |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت




قالب بلاگفا

قالب وبلاگ

قالب وبلاگ

کد ماوس